loading...
بسیج طلاب ابرکوه
بسیجی بازدید : 84 شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات (4)

 

 

در سوگ ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله


                                           

زهرا عصاره عصمت است. زهرا، آیینه پاکی است. زهرا زلال کوثر است. ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معنویت رشته‌های چادرت دست نیاز می‌آویزد و معرفت به غبار آستان خانه‌ات بوسه می‌زند. برهوت این دنیای خاکی شایان میزبانی چشمه سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم‌ها و داغ‌ها و در هجران پدر غریبانه زیستی و در وداع شبانه‌ات با پهلویی شکسته، خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...

وجود مبارك حضرت فاطمه علیهاالسلام تنها یك تفكر یا تصور یك حقیقت حیات بخش نیست. بلكه تجسمی عینی و زنده از بركت خداوند بر انسان است. اگر تا قبل از حضور ایشان در عالم خاكی انسان معناگرا مجبور بود گوشه‌هایی از نعمت یك زن مقدس را در اسطوره‌ها، الهه‌ها و افسانه‌ها جستجو كند یا متوسل به پاكدامنی حضرت مریم(ع) یا خردمندی آسیه و وفاداری سارا بشود، بعد از تجسم خاكی و عینی ایشان برای انسان كمال‌گرا یك الگوی زنده و جاوید پدید آمد و آن شخصیتی والا به نام «فاطمه» دختر رسول اكرم بود.

ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معنویت رشته‌های چادرت دست نیاز می‌آویزد و معرفت به غبار آستان خانه‌ات بوسه می‌زند. برهوت این دنیای خاکی شایان میزبانی چشمه سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم‌ها و داغ‌ها و در هجران پدر غریبانه زیستی و در وداع شبانه‌ات با پهلویی شکسته، خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...

 

بسیجی بازدید : 101 شنبه 15 فروردین 1394 نظرات (1)

 

   

 

گل پسرهاي آقاجان

خاطره اي از شهيدان سيدجمال و سيدجلال عسگري

را وي : برادر شهيدان عسگري


 
فصل نشا برنج بود كه سيدجمال آمد. مثل هميشه با زخمي تازه از ميدان جنگ اين بار دست چپش مجروح شده بود. با صورتي تكيده و خسته اما روحيه اي شادي بخش به همراه پدرم در زمين شاليزاري مشغول كار بوديم كه من از دور متوجه آمدنش شدم آن هم بخاطر قد بلند و موهاي طلائي اش صد متر مانده به من آغوشش را گشود.
ماهها بود كه نديده بودمش همبازي دوران كودكي ام برادر عزيزم اين بار در كسوت سبزپوشان سپاه با يونيفورمي كه او را آسماني تر جلوه مي داد از راه رسيد.
پدر بالا دست تر مشغول كار بود و متوجه ما نشد.
از چهره اش خواندم كه غمي سنگين بر شانه اش فشار مي آورد. پرسيدم : « جمال جان چي شده » چيزي نگفت .
« از جلال چه خبر »

نگاهي به من كرد و گفت : « داداش بلاخره ما هم خانواده شهيد شديم . »
گفتم : « يعني جلال ! »
با اشاره سر صحبتم را ناتمام گذاشت : « آره جلال پر كشيد »
از بي خياليش شك كردم نكند دوباره شوخ طبعي اش گل كرده .
گفتم : « جدي باش جمال »
گفت : « به جان آقا جان جلال پريد. »

بسیجی بازدید : 208 دوشنبه 10 فروردین 1394 نظرات (0)

يوم الله ۱۲ فروردين
روز جمهوري اسلامي ايران


نهال انقلاب اسلامي که با نثار خون بهترين فرزندان ايران رشد کرده بود، سرانجام در 22 بهمن 1357 به بار نشست، و با پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل دولت موقت از سوي امام (ره) زمينه مهمترين همه پرسي تاريخ ايران زمين جهت تعيين نوع حکومت فراهم شد.

در اين روز ساختار جديد سياسي اجتماعي بر مبناي آراي اکثريت 2/98% تثبيت، و نظام جمهوري اسلامي رسماً به تاييد ملت مسلمان ايران رسيد.

در اين روز پر برکت، نظامي متولد شد که نور اسلام عزيز را پس از گذشت قرنهاي زياد دگر باره نه تنها در ايران اسلامي بلکه در سراسر جهان متجلي ساخت. شعار اصلي انقلاب؛ استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي که توسط ميليونها ايراني آزاده و مسلمان در طول مبارزات در جاي جاي ايران اسلامي فرياد کشيده شده بود، حکومتي را پايه ريزي کرد که عدالت اسلامي يکي از اهداف عاليه آن بود.

در اين شعار، استقلال به عنوان نخستين هدف مطرح شده بود که امت مسلمان ايران مي خواهد « اراده ملي» خود را حاکم بر مقدرات خويش سازد تا بتوانند از نفوذ و دخالتهاي بيگانگان رهايي يابد و چه زيبا و متين امام (ره) فرموده است: اگر استقلال کشور خودمان را تحصيل نکنيم ساير چيزها درست نخواهد شد.

تشکيل جمهوري اسلامي نه تنها اراده ملي را بر سرنوشت خود تثبيت کرد و براي آنان استقلال و آزادي را به ارمغان آورد، بلکه اين بارقه اميد در دل محرومان و مستضعفان جهان درخشيد که بعد از قرنها رنج و درد، جلوه اي از وعده خداوند تبارک و تعالي را شاهد باشند.

بسیجی بازدید : 257 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (1)

ماموريت ويژه

حاج احمد گفت:‌«امروز يك ماموريت ويژه داريم . بايد برويم سفارت امريكا.»

مرد خنديد؛ خوشحال بود. حاج احمد گفت: «بايدخيلي مواظب باشي.»

بعد پشت فرمان نشست و راه افتادند.

خيابان هاي شهر شلوغ بود. ماشينها پشت سر هم ايستاده بودند و مرتب بوق مي‌زند. چترسياهي روآسمان شهر پهن شده بود و همه جا بوي دود مي‌داد.

 ماشين پيچيد تو خياباني كه سفارت آمريكا در آن قرار داشت. سفارت، با ديوارهاي كوتاه و درختان كاج، جلويشان بود. ماشين پيچيد جلوي در سفارت وايستاد . مردي با موهاي بلند و بور جلو آمد. حاج احمد برگه‌اي را نشان داد . مرد كناررفت، درها بازشد و ماشين حركت كرد.

يكي از ساختمان آجري روبه رو بيرون آمد . سرخ موبود و هيكل چاقي داشت. مثل گاوچرانهاي آمريكايي ، هفت تيرش آويزان بود و دستانش را بازنگه داشته بود. مرد به زبان انگليسي چيزهايي گفت. حاج احمد گفت اگر زبان آلماني مي‌دانست ، بهتر مي‌توانستند با هم صحبت كنند.

بسیجی بازدید : 78 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

زندگینامه شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش

 

من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام كه درهر سوراخش كه سر می‌كردی به یك خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی.

 

اینجانب - اكنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در كلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به كمك اسرائیل شتافته و به مصر حمله كردند و  بنده هم به عنوان یك پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز كشورهای عربی یك روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است.

 وقتی زنگ كلاس را زدند و همه ما بچه‌ها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به كلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را كه نوشته؟» صدا از كسی درنیامد من هم ساكت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.

 

ناگهان یكی از بچه‌ها بلند شد و گفت:« آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر هم كلی سر و صدا كرد و خلاصه اینكه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت:« بیا دم در دفتر تا پرونده‌ات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.» البته وساطت یكی از معلمین، كار را درست كرد و من فهمیدم كه نباید وارد معقولات شد.

 

بعدها هم كه در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده و سؤالات قلمبه سلمبه می‌كردیم معمولاً‌ به زبان‌های مختلف حالیمان می كردند كه وارد معقولات نباید بشویم. مثلاً‌ یادم است كه در حدود سال‌های45-50 با یكی از دوستان به منزل یك نقاش‌كه همه‌اش از انار نقاشی می‌كشید، رفتیم.

بسیجی بازدید : 144 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

زندگینامه:

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت

 "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم

 که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

بسیجی بازدید : 120 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

 

زندگینامه شهید محمدرضا زارع زاده

نام پدر: حبیب

 تاریخ تولد: 3/5/1348

تاریخ شهادت:20/1/1366

روز های دفاع مقدس روز های گذشت و ایثار، جوانمردی و پایداری و روزهای شهادت و جانبازی و پرواز پرستوهای عاشق از خاک به افلاک، برای دوستان ولایت فراموش نشدنی است.

خاطره شهدا بر زمینۀ ذهن همگی ما نقش بسته است و هنوز پیوستن به خیل شهدا برای بازماندگان کاروان شهادت، آرزوی بزرگ است. از یاد نخواهیم برد هجرت مردان بزرگ را، هنگامی که به فرمان ولی عهد خویش، برای پاسداری از ارز شها، شهر و دیار خود را رها کردند.

 

 

 

 

 

بسیجی بازدید : 180 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

وصیتنامه شهید:محمدرضا زارعزاده (اول )

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

انالله وانا الیه راجعون به درستی که ما از خدائیم و به سوی او باز می گردیم .

       ایجانب محمدرضا زارعزاده فرزند حاج حبیب به شماره شناسنامه 984 متولد سال 1348 وصیتنامه خود را شروع می کنم .

       خدایا ما که به تو ایمان آوردیم و در را ه تو ایستادیم پس خدایا شهادت را نصیب ما بگردان خدایا من که می دانم شهید سعید است و شهادت سعادت بارالها من که می دانم شهادت از برای هرکس نیست ، ولی خدایا به درگاه تو می نالم که ای خدا شهادت را نصیبم گردان خدایا ما که باخو ن این شهیدان عزیز انقلاب اسلامی انقلابمان را پیروز کردیم و کسانی هستند که می خواهنداین انقلاب را از بین ببرند و صدمه می زنند و دست به کشتار بهتر عزیزانمان ما می دهند

    که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

 

 

 

 

 

 

بسیجی بازدید : 337 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (2)

وصیتنامه شهید:محمد باقر فلا حزاده

نام پدر:حسن

 تاریخ تولد: 1/4/46           محل تولد:ابرکوه

تاریخ شهادت : 6/11/65     محل شهادت :شلمچه

تاریخ نگارش : 3/8/65

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الامام علی ابن الحسین (ع ): القتل لنا عادۀ و کرامتنا الشهادۀ .

کشته شدن برای ما عادت و کرامت ما شهادت است .

سلام بر اما م خمینی و آیت الله العظمی منتظری و درود و سلام فراوان بر تمام شهیدان ،شهیدانی که چون شمعی در جو ظلمانی پرتوافشانی می کنند و از وجود خود مایه گذاشته اند و باسوختن خود نجات بخش دیگران شده اند.

 

بسیجی بازدید : 271 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

وصیتنامه شهید:محمد رضا عزیز ی پناه

نام پدر: زین العابدین

 تاریخ تولد: 5/4/ 1343

محل تولد:ابرکوه

تاریخ شهادت : 30/10/ 65

محل شهادت :پاسگاه زید

الحمد لله رب العالمین والصلاۀ والسلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله

       باده عشق الهی فیضی بود که مرا دیوانه رب العالمین کرد. سبحان الله و الحمدالله از این نعمت و بسی شکر و سپاس . نسیم محبت خودش را در قلب بنده ای ضعیف و در قلبی سیاه و کدر از گناه وارد و در قلبم ذکر خودش را الهام کرد . وه چه نسیمی ،نسیمی که مرا پروانه وار دور محبوب و خالق باری تعالی سوزاندو ما راحیاتی دیگر داد.

 

 

 

 

 

بسیجی بازدید : 272 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (1)

 

 

 

 

 

 

زندگینامه شهید محمدرضا عزیزی پناه  (اول)

نام پدر: زینل            

تاریخ تولد: 5/4/43 

 تاریخ شهادت: 30/10/ 65

کوچه و خیابانهای شهر ابرکوه،دبیرستان ابوذر و کتابخانه و مسجد صاحب الزمان همه او را به خاطر می آورند آسمان این شهر نیمه شبهایی را به یاد می آورد که محمد رضا پس از ساعتها مطالعه و عبادت به خانه باز می گشت در خانه را آهسته می گشود و در گوشه ای می آرمید تا فردا و فرداهایی روشنتر از روز قبل انتظار قدوم او را بر سنگ فرش کوچه های عشق و ایمان بکشند. این شهر باستانی به یاد می آورد سالهای آغاز انقلاب،انجمن اسلامی ابوذر سپاه پاسداران و تعطیلاتی که شهید در سپاه به عنوان پاسدار موقت سپری کرد. به قم می رویم با زمستان سرد سال یک هزارو سیصد و شصت که ناگهان تصمیم گرفت دبیرستان را رها کرده به قم برود و در کاروان همیشه سرفراز علم ودانش

بسیجی بازدید : 152 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

وصیت نامه شهید علی تولایی

نام پدر: محمدعلی

تاریخ تولد: 1/1/47

 تاریخ شهادت: 22/11/ 64

       پدر و مادرم، مهربان و دلسوزم از شما میخواهم که زیاد ناراحت نباشید از اینکه من دربین شما نیستم و تازه باید افتخار هم بکنید که خدا شما را انتخاب کرد که فرزندتان را بوسیلۀ  شهادت بسوی خودش برد. و مهمتر اینکه فرزند شما این سعادت بزرگ شامل حالش شده و از شما می خواهم که صبرکنیدکه خدا با صابران است.

        از تمامی برادرانم و خواهرانم می خواهم که مرا حلال کنند و از برادرانم میخواهم که راه مرا ادامه دهند و درسشان را بخوانند و من شاید خواست خدا نبوده که نتوانستم باسواد شوم و البته من سعی خودم را کردم حتی درجبهه های جنگ هم بدنبال درس رفتم اما دیگر نشد. آن شاید خواست خدا بوده و خلاصه از شما می خواهم که هرچه کردید مدرسه را ترک نکنید. دیگر عرضی ندارم. فرزند شما: علی تولائی

خوشا آنان که در راه عدالت به خون خویش غلتیدند و رفتند

خوشا آنان که دراین عرصه خاک بساط خویش را جمع کردند و رفتند

خوشا آنان که دراین وادی حق چو خورشیدی درخشان درخشیدند و رفتند

خوشا آنان که در راه اسلام چوکوهی استوار نه لغزیدند و رفتند.

بسیجی بازدید : 797 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

 

 

زندگینامه شهید علی تولایی

نام پدر: محمدعلی

تاریخ تولد: 1/1/47 

 تاریخ شهادت: 22/11/ 64

      طلبه شهید علی تولائی در سال یک هزار و سیصد و چهل و هفت هجری شمسی در نصرت آباد ابرکوه در خانواده ای مؤمن و مذهبی و مقلّد امام خمینی(ره)دیده به جهان گشود از همان ایام کودکی بسیار وزین و صبور و با اراده بود و به همین علت مورد محبت اهل خانواده یعنی پدر و مادر و برادران و خواهران خود قرار گرفته بود.

    

بسیجی بازدید : 817 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

 

زندگینامه شهید محمدرضا زمانی

نام پدر: عباسقلی

تاریخ تولد: 22/6/45 

 تاریخ شهادت: 23/12/ 63

       در بوستان شهدای گلکاران گلی دیگر در تاریخ 22 /6/ 45 متولد شد که از همان دوران  کودکی عطر شهادت در کربلای حسینی را می داد شهید زمانی در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد و پس از گذشت دوران کودکی وی در 6سالگی به مدرسه رفت او در مدرسه ابتدایی نسفی دوران دبستان را گذراند و پای به دوره راهنمایی گذاشت.          

      

 

 

 

بسیجی بازدید : 347 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

وصیتنامه شهید:نعمت الله فلاح زاده

نام پدر:حسین

 تاریخ تولد: 2 /1/ 41

محل تولد:ابرکوه

 تاریخ شهادت : 3/11/65

محل شهادت :پاسگاه زید

خط سرخ شهادت خط آل محمد(ص ) است امام خمینی

خدایا تو خود می دانی که سالهاست در انتظار شهادت بسر می برم و شکر می کنم که آنرانصیبم کردی .

 

 

 

بسیجی بازدید : 380 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

 

زندگی نامه شهید نعمت الله فلاح زاده (اول)

نام پدر: حسین                                           

 تاریخ تولد: 2 /1/41

تاریخ شهادت: 3/11/65

در فروردین ماه سال یک هزارو سیصد و چهل و یک در آسمان کویر ستار هایدرخشید،از خداوند منان نعمتی رسید که نام او را نعمت الله نهادند تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در ابرکوه و دبیرستان را در شیراز گذراند. در همین ایام بود که ندای تکبیر از پس کوههای غرب و از حنجره ی آن پیر مرد شب زنده دار به گوش رسید و اذان صبح ظفر و پیروزی از مناره های عشق و ایثار در فضا پیچید.

 

 

 

بسیجی بازدید : 578 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

                                              

 

زندگینامه شهید محمدباقر فلاح زاده

نام پدر: حسن

تاریخ تولد: 1/4/46

تاریخ شهادت: 6 /11/ 65

در سحر گاه روزهای آخر بهار سال 1346 همگام با طلوع سپیده صبح کودکی به دنیا آمد

و اولین آوایی که گوشش را نوازش می داد بانک تکبیر اذانی بود که فریادبیداری سر م یداد

وخفتگان رابه نیایش بامدادی فرا م یخواندآری میلاد در سحر روح سحر خیزی را در کالبدش

دمید و تا لحظه آخر حیات هم چشمش به خواب سحر عادت نداشت.

وی پنجمین پسر خانواده بود و نام پنجمین امام معصوم رابر او نهادند. دوران کودکی

 

درباره ما
سایتی فرهنگی مذهبی بوده ودر ضمن بیان مطالب روز به ارسال فعالیت های این پایگاه نیز می پردازد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 118
  • بازدید سال : 382
  • بازدید کلی : 9,067